قاسم برمکی
قاسم برمکی، فرزند محمد، در سال ۱۳۴۵، در فاو عراق به دنیا آمد. دوران کودکیاش در فاو سپری شد و در همان جا تا پایان دوره ابتدایی به مدرسه رفت. در سال ۱۳۵۹ دولت عراق آنان را از کشور اخراج کرد، و خانواده برمکی پس از ورود به مرز مهران، در بندر ماهشهر اسکان یافتند.
قاسم در شهریور ۱۳۶۰ عضو بسیج ماهشهر شد و از آن طریق به منطقه عملیاتی جنگل اَمقَر اعزام گردید.
او در هشتم فروردین ۱۳۶۲، در رُقابیه، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و پیکرش را در گلزار شهدای ماهشهر به خاک سپردند(سن شهید: ۱۷ سال).
وصیتنامه
بِسْمِ رَبِّ الشُهَدا وَالصِّدیقینْ
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أًمواتاً بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ.
(سورۀ آل عمران، آیۀ۱۶۹)
با سلام و دعا به شما رزمندگان و با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب. من قاسم برمکی جوان ۱۷ ساله؛ این است حزبالله که به ندای خمینی، امام حاضر، لبیک گفته و به یاری برادران رزمنده شتافتم و هم اکنون در جبهه نبرد حق علیه باطل، با نثار خون خود میجنگم تا بتوانم پرچم اللهاکبر را بر سر کاخهای سفید و کرملین به اهتزاز در بیاورم تا اسلام راستین بتواند تمام ابرقدرتها را به ذلّت بنشاند و این مرتجعین منطقه بدانند تا ما جوانان هستیم، خمینی تنها نیست و همیشه اسلام پیروز است. و شما ای برادران و خواهران حزباللهی، با کار و تلاش بیشتر این جبههها را در برابر این نوکران امپریالیسم و کمونیسم تقویت نمایید تا خدا و امام زمان و نایب بر حقش از شما خشنود و راضی باشند.
برادران پاسدار در این سنگر الهی که مبدأ آن مساجد است، بمانید و این منافقین آمریکاییِ از خدا بی خبر را به ذلّت بنشانید تا نتوانند به این انقلاب ضربه بزنند. به برادران و خواهرانم سلام میرسانم و امید دارم که هر کدام از شما، ستون این انقلاب و این جمهوری باشید و یار امام، این فرزند حسین(ع)، سالار شهیدان در ایران و سایر ملل تحت ستم ابرقدرتها باشید.
سلام مادرم این شیرزن جامعه را میرسانم؛ امیدوارم که در مرگم زیاد گریه نکند. در ضمن سلام کلیه اقوام و خویشان را میرسانم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید.
والسلام- قاسم برمکی